آموزش زبان انگلیسی در آموزشگاه گات
هر هفته با ما همراه باشید تا اصطلاحات و آموزشهای کاربردی و کلیدی مفید زبانهای خارجه را در سایت آموزشگاه زبان گات مشاهده و پیگیری نمایید امیدواریم که این آموزشها برای شما همراهان گرامی مفید باشد و بتواند نیازهای روزمره شما را در سفر های تفریحی،زیارتی،کاری و اداری برطرف کند.
انگلیسی | فارسی |
---|---|
all of a sudden | یک دفعه، ناگهانی |
All of a sudden, he quit his job and left | یه دفعه کارش رو ول کرد و رفت |
all the same | فرق نداشتن/نکردن |
It’s all the same to me, let’s go by bus | واسه من فرقی نداره، بیا با اتوبوس بریم |
as a rule | طبق معمول – طبق عادت همیشگی |
As a rule, he goes for a walk after dinner | طبق معمول بعد از شام می ره قدم می زنه |
be about to do something | معادل عبارت: نزدیک بود |
I was about to have an accident last night | دیشب نزدیک بود تصادف کنم |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
What’s up | چه خبر |
There are lots of rumors about you and Jennifer. What’s up | شایعات زیادی در مورد تو و جنیفر هست. چه خبره |
What’s new | تازه چه خبر؟ (چه خبرا) |
Ok, old buddy. What’s new | خوب رفیق قدیمی، چه خبرا |
What’s bring you here | چه عجب از این طرفا؟ شما کجا اینجا کجا؟ |
Hello. What a surprise? What brings you here | سلام. چه سورپرایزی؟ چه عجب از این طرفا؟ |
Third time lucky | تا سه نشه بازی نشه |
Tit for tat | این به اون در |
بهترین اموزشگاه زبان انگلیسی در تهران
استفاده از الگوهای جملات رایج در مکالمه انگلیسی باعث می شود تا زبان آموزان با اعتماد به نفس بهتری بتوانند منظور خود را در زبان انگلیسی بیان کنند. استفاده از این عبارات همچنین می تواند شما را قادر سازد تا بتواند راحت تر و طبیعی تر به زبان دیگر صحبت کنید. در این وبلاگ سعی شده تا این جملات بصورت هفتگی برای زبان آموزان ارائه شود.
توصیه می کنیم تا هر روز حتی برای مدت زمانی کوتاه این جملات را دوره کنید. تکرار این عبارات موجب می شود تا در هنگام صحبت کردن آنها را زودتر به خطر بیاورید. توجه داشته باشید که این اصطلاحات بیشتر در صحبت کردن معمول است و در نوشتار Writing بهتر است تا از ساختار های رسمی تر استفاده کنید. البته می توان این عبارات را در نوشتارهای دوستانه و یا غیر رسمی نیز استفاده نمود.
آموزش اصطلاحات در زبان انگلیسی :
انگلیسی | فارسی |
---|---|
He was stuck between the earth and the sky | مونده بود بین زمین و آسمون |
Kill two birds with one stone | با یه تیر دو نشون زدن |
Jump down my throat | سرزنش کردن |
It’s as A B C | خیلی راحته مثل آب خوردن |
Keep your fingers crossed | امیدوار بودن |
What a pity | حیف شد(افسوس) |
No picking out | (میوه)درهم |
I got into my stride | روی غلتک افتادم (عادت کردم) |
He is as bold as a brass | رویش سنگ پای قزوین است |
You can bank on him | میتونی رویش حساب کنی |
It’s over for him | آب از سرش گذشته |
Kick the bucket | غزل خداحافظی را خواندن ، مردن |
I'd had enough | به اندازه كافی (سختی) كشیده ام |
He was dead cool He was as cool as cucumber | آب تو دلش تکان نخورد |
It rains cats & dogs | مثل دم اسب داره بارون می باره / بشدت باران می بارد |
Keep something under one’s hat | راز داری كردن/ بروز ندادن |
I’m not in a good mood | حال و حوصله ندارم |
Jack of all trade | همه کاره |
I wasn`t born yesterday | موهامو تو اسیاب سفید نکردم |
Jack of all trades and master of none | همه کاره و هیچكاره |
Don’t take long | طولش نده |
It is a bumpy road | این جاده پیچ های تندی دارد |
Keep your mind on your own business | حواست به كار خودت باشه |
He chickened out | جا زد (ترسید) |
Don't split hairs | مته به خشخاش نگذار |
How come you remembered us | چطور شد یادی از ما کردی؟ |
Don’t show off | پُز نده |
It’s out of fashion | از مد افتاده |
The sea is full of other fish | آدم قحطی نیست |
Gets on my nerves | میره رو اعصابم! |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
At odd times | وقت و بی وقت |
Honesty is the best business | راستی و درستی بهترین كار است |
Jump out of the frying pan and into the fire | از چاله در امدن و به چاه افتادن |
Knock at the door | در را زدن |
Jump out of one’s skin | از ترس زهره ترك شدن/ از ترس قالب تهی كردن |
Keep your head | دست وپایت راگم نکن |
To be run over | زير ماشين رفتن |
If I had known that he was ill | اگر می دانستم بیمار بود |
Jerry built | بساز بفروش |
He made me very tired | او خیلی خسته ام کرد |
It`s a big bell | این یه اخطاره |
I’ll take out your eyes | چشمتو در میارم |
Keep the change | باقی مال خودت |
I’m all ears | سرتا پا گوشم |
Just waiting for the chance to begin | فقط در انتظار فرصتی برای آغاز |
It’s on me | اون با من (مثلا هزینه ناهار با من) |
Keep someone back | رفوزه کردن |
Like a drowned rat | مثل موش آب کشیده |
I'm standing in the station | در ایستگاه قطار ایستادم |
He ran into debt | قرض بالا آورد |
Never mind | مهم نیست |
The odds are against me | شانسم خشکیده است |
It's all wasted effort | همه ی این کارها بی فایده است |
Join stock company | شرکت تضامنی |
Keep ones hand in | مهارت خود را در کاری حفظ کردن |
Hold your horses | دست نگه دار/ تند نرو/ عجله نكن |
Kept your chin up | اَخماتو باز کن |
He put me to shame | آبروی مرا برد |
I won’t be able to | من نمی تونم |
Keep on | ادامه دادن |
نخود هر آشی بودن!
have a finger in every pie
برای ضرب المثل ” نخود هر آشی بودن ” در زبان فارسی معانی زیر ذکر شده است:
کسیدر هر موضوعی که ممکن است ارتباطی هم با او نداشته باشد دخالت کند.
کسی در چیزی که تخصص ندارد اظهار نظر کند.
کسی خود را قاطی چیزی و یا کسی کند که از آن اطلاع دقیقی ندارد.
کسی خود را در هر زمینه ای متخصص و کارشناس بداند و با اظهارات فخرفروشانه در بحث های مختلف شرکت کند.
کسی که ظاهرا در مسائل مختلف تجربه زیادی داشته باشد و بتوان در همه آنها از او نظر خواهی کرد.
و …
افرادی که مصداق ضرب المثل فوق (نخود هر آشی بودن ) هستند معمولا در هر جمعی که قرار بگیرند و هر بحثی پیش بیاید فورا در آن دخالت و اظهار نظر میکنند. البته این اظهار نظر که معمولا با حالت فخرفروشی و تکبر نیز همراه است جنبه کارشناسی و واقعی ندارد و معولا این شخص با اظهار نظر غلط در آن موضوع می خواهد خود را دانای کل نشان دهد. این در حالی است که انسان متشخص و دارای کمالات معمولا در مباحثات ساکت است و تا زمانی که از او سوالی پرسیده نشود وارد بحث نمیشود، مگر اینکه احساس کند نکته مهمی برای روشن کردن گوشه ای از بحث دارد، یا با این سخن او مطلب جدیدی به بحث اضافه میشود، یا اینکه بخشی از مطالب خلاف واقع است و نیاز به اصلاح دارد.
این ضرب المثل را به صورت جمله امری “ خودت را نخود هر آشی نکن ” نیز استفاده می کنند و برای اینکه کسی را از این حالت نکوهیده منع کنند از این جمله استفاده می کنند. این ضرب المثل اغلب برای اینکه کسی را از ورود به بحث یا دعواهای بینتیجه سیاسی و ورزشی و… منع کنیم استفاده می شود.
در زبان انگلیسی نیز معادل چنین ضرب المثلی را به صورت ” Have a finger in every pie ” بیان می کنند که دارای همان معنا و مفهوم می باشد با این اختلاف که در زبان انگلیسی به جای نخود از لغت Finger (به معنی انگشت)، و به جای آش از لغت Pie به معنی کیک استفاده شده است. به عبارت دیگر می توان معنی تحت الفظی این ضرب المثل را به صورت “در هر کیکی انگشتی داشتن” بیان کرد. معنی دقیقتر آن همان مفهوم “دانای کل بودن” و “همه چیز را دانستن” و “در هر زمینه ای دستی و تجربه ای داشتن” می باشد.
برای روشن شدن بیشتر مفهوم این ضرب المثل در زبان انگلیسی، معنی و توضیحات بکار رفته برای آن در فرهنگ لغت (دیکشنری) را بیان می کنیم که با توجه به آنها و البته با توجه به مثال های مربوطه می توان معنای این ضرب المثل را بهتر درک کرد:
Have a finger in every pie:
To be involved in a large and varied number of activities or enterprises.
درگیر شدن در تعداد زیادی از فعالیت ها یا شرکت های بزرگ.
To be involved in and have influence over many different activities, often in a way that other people do not approve of.
درگیر شدن در بسیاری از فعالیت های مختلف و تأثیر گذاشتن بر آنها، اغلب به طریقی که دیگران آن را تأیید نمی کنند.
مثال:
You can’t make a decision just by yourself, on any kind of funding without consulting him, while he has a finger in every pie.
شما نمیتوانید فقط خودتان به تنهایی در مورد مسائل مالی تصمیم بگیرید بدون اینکه با او مشورت کنید، زیرا او نخود هر آشی است.
نکته: ضرب المثل فوق را به صورت های زیر نیز به کار می برند و تقریبا کاربرد همگی یکسان است.
Have a finger in the pie
Have one’s finger in the pie
Have a finger in every pie
Have one’s finger in too many pie
اموزش زبان انگلیسی در اموزشگاه گات
برای درک معنا و مفهوم این اصطلاح در زبان انگلیسی به توضیحات چندین دیکشنری به همراه چند مثالی که خدمت شما ارائه می گردد، توجه فرمائید:
Pull the rug from under somebody
Pull the rug from under sb’s feet
pull the rug (out) from under
Abruptly withdraw support from (someone).
به طور ناگهانی پشتیبانی از (کسی) را برداشتن.
Cambridge:
To suddenly take away important support from someone.
حمایت مهمی را به طور ناگهانی از کسی برداشتن.
To suddenly take away help or support from someone, or to suddenly do something that causes many problems for them
قطع ناگهانی کمک یا حمایت از کسی، یا انجام دادن کاری به طور ناگهانی که باعث بروز مشکلاتی گردد.
The free dictionary:
To suddenly or unexpectedly remove or rescind support, help, or assistance from someone; to abruptly leave someone in a problematic or difficult situation.
پشتیبانی، کمک و یا همکاری با کسی را به طور ناگهانی یا غیرمنتظره از او حذف یا لغو کردن؛ به طور ناگهانی کسی را در شرایط مشکل یا دشوار ترک کردن.
To remove all support and assistance from, usually suddenly.
برای حذف همه پشتیبانی و کمک از، معمولا ناگهان.
Mac Millan:
To suddenly stop supporting someone
به طور ناگهانی حمایت از کسی را متوقف کردن
Collins:
If someone pulls the rug from under a person or thing or pulls the rug from under someone’s feet, they stop giving their help or support.
کسی که زیرآب کسی دیگری را می زند، کمک یا حمایت خود را از او متوقف می کنند.
Dictionary.com:
To undermine or disable; put opponents at a great and often sudden disadvantage
تضعیف یا غیر فعال کردن؛ بصورت ناگهانی مخالفان را در یک وضعیت دشوار بغرنج قرار دادن
Remove all support and assistance from, usually suddenly.
حذف کردن ناگهانی تمام پشتیبانی و کمک از کسی.
This metaphoric term alludes to pulling on a rug a person is standing on so that he or she falls. [Mid-1900s]
این عبارت استعاری به کشیدن قالیچه از زیر پای فردی که روی آن ایستاده است اشاره می کند تا اینکه آن شخص بیافتد. [ریشه این اصطلاح به اواسط دهه ۱۹۰۰ بر می گردد.]
…………………………………………………………………………………………………
با توجه به توضیحات ارائه شده بالا، اکنون به مثال های زیر توجه کنید:
The lazy student pulled the rug out from under his classmate.
دانش آموز تنبل زیرآب همکلاسی خود را زد.
I felt like someone had pulled the rug out from under me when my health insurance stopped.
وقتی که بیمه درمانی من متوقف شد متوجه شدم که کسی زیرآب من را زده است.
The new nurse wanted to pull the rug out from under the people who are really in need for health care.
پرستار جدید می خواست زیرآب افرادی که واقعا نیاز به مراقبت های بهداشتی داشتند را بزند.
His friends pulled the rug out from under him to stop his scholarship, so he forced to look for a job.
دوستانش با زیرآب زنی کمک هزینه تحصیلی اش را متوقف کردند و او مجبور شد که دنبال یک کار بگردد.
They were intended to pull the rug out from under left-wing critics.
آنها قصد داشتند زیرآب منتقدان جناح چپ را منتظر بزنند.
در زبان انگلیسی از عبارت های دیگری نیز برای اصطلاح “” استفاده می شود که از جمله عبارتند از:
- Hairsplitting
- Don’t split hairs!
- Nit-picking
- To go into the hair-splitting details
- To go into the petty details
- Niggle
برای درک معنا و مفهوم این اصطلاح در زبان ا
انگلیسی | فارسی |
---|---|
He was stuck between the earth and the sky | مونده بود بین زمین و آسمون |
Kill two birds with one stone | با یه تیر دو نشون زدن |
Jump down my throat | سرزنش کردن |
It’s as A B C | خیلی راحته مثل آب خوردن |
Keep your fingers crossed | امیدوار بودن |
What a pity | حیف شد(افسوس) |
No picking out | (میوه)درهم |
I got into my stride | روی غلتک افتادم (عادت کردم) |
He is as bold as a brass | رویش سنگ پای قزوین است |
You can bank on him | میتونی رویش حساب کنی |
It’s over for him | آب از سرش گذشته |
Kick the bucket | غزل خداحافظی را خواندن ، مردن |
I'd had enough | به اندازه كافی (سختی) كشیده ام |
He was dead cool He was as cool as cucumber | آب تو دلش تکان نخورد |
It rains cats & dogs | مثل دم اسب داره بارون می باره / بشدت باران می بارد |
Keep something under one’s hat | راز داری كردن/ بروز ندادن |
I’m not in a good mood | حال و حوصله ندارم |
Jack of all trade | همه کاره |
I wasn`t born yesterday | موهامو تو اسیاب سفید نکردم |
Jack of all trades and master of none | همه کاره و هیچكاره |
Don’t take long | طولش نده |
It is a bumpy road | این جاده پیچ های تندی دارد |
Keep your mind on your own business | حواست به كار خودت باشه |
He chickened out | جا زد (ترسید) |
Don't split hairs | مته به خشخاش نگذار |
How come you remembered us | چطور شد یادی از ما کردی؟ |
Don’t show off | پُز نده |
It’s out of fashion | از مد افتاده |
The sea is full of other fish | آدم قحطی نیست |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
At odd times | وقت و بی وقت |
Honesty is the best business | راستی و درستی بهترین كار است |
Jump out of the frying pan and into the fire | از چاله در امدن و به چاه افتادن |
Knock at the door | در را زدن |
Jump out of one’s skin | از ترس زهره ترك شدن/ از ترس قالب تهی كردن |
Keep your head | دست وپایت راگم نکن |
To be run over | زير ماشين رفتن |
If I had known that he was ill | اگر می دانستم بیمار بود |
Jerry built | بساز بفروش |
He made me very tired | او خیلی خسته ام کرد |
It`s a big bell | این یه اخطاره |
I’ll take out your eyes | چشمتو در میارم |
Keep the change | باقی مال خودت |
I’m all ears | سرتا پا گوشم |
Just waiting for the chance to begin | فقط در انتظار فرصتی برای آغاز |
It’s on me | اون با من (مثلا هزینه ناهار با من) |
Keep someone back | رفوزه کردن |
Like a drowned rat | مثل موش آب کشیده |
I'm standing in the station | در ایستگاه قطار ایستادم |
He ran into debt | قرض بالا آورد |
Never mind | مهم نیست |
The odds are against me | شانسم خشکیده است |
It's all wasted effort | همه ی این کارها بی فایده است |
Join stock company | شرکت تضامنی |
Keep ones hand in | مهارت خود را در کاری حفظ کردن |
Hold your horses | دست نگه دار/ تند نرو/ عجله نكن |
Kept your chin up | اَخماتو باز کن |
He put me to shame | آبروی مرا برد |
I won’t be able to | من نمی تونم |
Keep on | ادامه دادن |
اموزش زبان انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
You don't have to pay for me. Let's go dutch today | مجبور نیستی پولی به من بدی ، امروز هرکی دُنگ خودشو میده |
I have nothing to do. I'm bored to death | کاری ندارم انجام بدم . خیلی کسل هستم |
bored to death = extremely bored | خیلی خسته کننده و کسل |
You've got to be kidding me. I'm 30 years old | داری باهام شوخی میکنی ! من سی سالمه |
I'm sick and tired of eating the same thing for lunch everyday | هرروز ناهار یه چیز بخورم حالم بد میشه |
Let's call it a day. I'm too tired to continue / call it a day = to decide or agree to stop doing sth,working | برای انجام بقیه کار خیلی خستم ، بیا کارو تعطیل کنیم. |
Will you please stop doing that? It's getting on my nerves | میشه اون کارو انجام ندید ؟ داره عصبیم میکنه |
I should be more active and less of a couch potato/ couch potato = a person who spends a lot of time sitting and watching TV | باید کمتر جلوی تلویزیون لم بدم و فعال تر باشم |
You read my mind. That's exactly what I was thinking too | فکرمو خوندی ! این دقیقا همون چیزی بود که داشتم بهش فکر میکردم |
What a gloomy day. It makes me feel blue | چه روز غم انگیزی . منو دلگیرو افسرده میکنه |
I got into a small accident. It was just a fender-bender | یه تصادف کوچیک ماشین داشتم ، یه تصادف جزعی بود |
There's nothing to be scared of. Don't be a chicken | ترسو نباش.چیزی برای ترسیدن نیست. |
Make up your mind, we don't have much time / make up one's mind = Make a decision; decide | زمان زیادی نداریم ، تصمیمتو بگیر |
I actually prefer going dutch because I don't want to feel in debt to anyone | درواقع ترجیح میدم دنگی حساب کنیم ، نمیخوام حس کنم به کسی بدهکارم |
اصطلاح
معنی انگلیسی
معنی فارسی
مثال
1
one's ears are ringing
to have a ringing sound because of an illness or other condition; very loud music, or some other very loud sound.
صدای قزقز توی گوش به خاطر مریضی
After the explosion, myears were ringing forhours. My ears are ringing because I have a sinus infection.
2
pin back your ears
to listen carefully to something (often an order)
بادقت گوش دادن
Pin back your ears - shecould be about to saysomething important.
3
pin someone's ears back
Defeat, overcome, punish
شکست دادن، تنبیه کردن کسی
You'll get your ears pinned back if you're late.
4
pound one's ear
to sleep
خوابیدن
I've got to spend moretime pounding my ear.She went home to pound her ear an hour or two before work.
5
prick your ears up(informal)
to start to listen carefully to what someone is saying, often because you think you may find out something interesting
با دقت گوش کردن به کسی تا یه نکته ی جالب تو حرفاش پیدا کنی.
Eve pricked her ears upwhen she heard her namebeing mentioned.
6
put a bug in someone's ear
Give someone a hint about something,
به یه نفر راه و چاه رو نشون دادن. به یه نفر پیشنهاد دادن
Janet put a bug in her husband's ear about getting the children a dog for Christmas.
7
set (someone) by the ears
To cause (someone, generally a group of two or more people) to engage in a squabble, dispute, or altercation.
موجب ایجاد درگیری و تنش بین مردم
The entire town was set by the ears when it was announced that a giant megastore would be replacing many of its local shops and grocery marts.
8
throw (one) out on one's ear
to remove someone from a place forcibly.
کسی رو به زور از جایی بیرون کردن
The caretaker caught us and threw us out on our ear.
اصطلاحات کاربردی با ear قسمت 3
مثال
معنی فارسی
معنی انگلیسی
اصطلاح
Well, hurry up and tell me. I'm all ears.
با دقت گوش کردن
listening eagerly and carefully.
all ears
1
That loud music assaults the ears! I can't hear you with all that traffic noise assaulting my ears.
صدای بسیار شدید و گوش خراش که گوش انسان را آزار دهد
[for sound or speech] to be very loud or persistent.
assault the ear
2
When I'm driving, I like to listen to music that's easy on the ear and not too demanding.
دلنشین بودن. موزیکی که به دل میشینه.
if music is easy on the ear, it has a pleasant and relaxing sound
be easy on the ear
3
You'll be out on your ear if you don't start doing some work around here.
اخراج شدن از کار به خاطر بی مسئولیتی و انجام ندادن کار
to be forced to leave your job because you have done something wrong, or because your work is not good enough
be out on your ear(informal)
4
I can't believe my ears. Maybe I've heard sth else.
اعتماد کردن به گوش خودت
To trust what one has heard.
believe (one's) ears
5
Aunt Mary is always bending her uncle ear about her financial problems.
خیلی زیاد از یه چیزی حرف زدن. زیاد غرر کردن. سر یه نفرو خوردن
Talk about a matter at tedious length; monopolize someone's attention.
bend someone's ear
6
Ask Jane to make it, she can bake a soufflé on her ear.
کاری رو به آسونی هرچه تمام تر انجام دادن
if someone can do something on their ear, they can do it very easily
can do something on their ear(Australian informal)
7
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Hi, how are you doing | سلام، در چه حالی |
I’m fine. How about yourself | من خوبم، خودت در چه حالی |
I’m pretty good. Thanks for asking | من خیلی خوبم. ممنون که پرسیدی |
No problem. So how have you been | مشکلی نیست. چطوری |
I’ve been great. What about you | عالی هستم. تو چطور |
I’ve been good. I’m in school right now | خوب هستم. دانشگاه می روم |
What school do you go to | کدام دانشگاه می روی |
I go to PCC | به پی سی سی می روم |
Do you like it there | از آنجا خوشت می آید |
It’s okay. It’s a really big campus | خوب است. دانشگاه واقعا بزرگی است |
Good luck with school. | موفق باشی در دانشگاه |
Thank you very much | خیلی ممنون |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
How’s it going | خوبی؟ |
I’m doing well. How about you | من خوبم. تو چطور؟ |
Never better, thanks | بهتر از این نبودم. ممنون |
So how have you been lately | خب اخیرا چطور بودی؟ |
I’ve actually been pretty good. You | اتفاقا خیلی خوب بودم. تو چطور؟ |
I’m actually in school right now | من در حال حاضر دانشگاه می روم |
Which school do you attend | کدام دانشگاه درس می خوانی ؟ |
I’m attending PCC right now | به دانشگاه پی سی سی می روم |
Are you enjoying it there | لذت می بری در آنجا؟ |
It’s not bad. There are a lot of people there | بد نیست. کلی آدم آنجا هست |
Good luck with that | موفق باشی |
Thanks | ممنون |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
How are you doing today | امروز در چه حالی؟ |
I’m doing great. What about you | عالی هستم. شما چطور؟ |
I’m absolutely lovely, thank you | من کاملا خوب هستم، ممنون از شما |
Everything’s been good with you | همه چیز خوب است؟ |
I haven’t been better. How about yourself | بهتر از این نبوده ام. خودت چطور؟ |
I started school recently | تازگی دانشگاه می روم |
Where are you going to school | کجا دانشگاه می روی |
I’m going to PCC | به پی سی سی می روم. |
How do you like it so far | تا الان چطور بوده است |
I like it so far. My classes are pretty good right now | تا الان که خوب بوده است. کلاس هایم خیلی خوب هستند. |
I wish you luck | برایت آرزوی موفقیت می کنم |
Thanks a lot | خیلی ممنون |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
It’s an ugly day today | امروز، روز بدی است |
I know. I think it may rain | می دانم. فکر می کنم که باران بیاید |
It’s the middle of summer, it shouldn’t rain today | وسط تابستان است، امروز نباید باران بیاید |
That would be weird | عجیب خواهد بود |
Yeah, especially since it’s ninety degrees outside | بله، مخصوصا از آنجایی که هوا 90 درجه است |
I know, it would be horrible if it rained and it was hot outside | می دانم، وحشتناک خواهد بود اگر باران بیاید و بیرون گرم باشد |
Yes, it would be | بله، وحشتناک خواهد بود |
I really wish it wasn’t so hot every day | واقعا آرزو می کنم که هر روز انقدر گرم نبود |
Me too. I can’t wait until winter | منم همینطور. تا زمستان روز ها را خواهم شمرد |
I like winter too, but sometimes it gets too cold | من هم زمستان را دوست دارم ولی گاهی اوقات خیلی سرد می شود |
I’d rather be cold than hot | من سرما را به گرما ترجیح می دهم |
Me too | منم همینطور |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
It doesn’t look very nice outside today | امروز هوا خیلی خوب به نظر نمی آید |
You’re right. I think it’s going to rain later | راست می گویی. فکر کنم که بعدا باران بیاید |
In the middle of the summer, it shouldn’t be raining | وسط تایستان نباید باران بیاید |
That wouldn’t seem right | به نظر درست نیست |
Considering that it’s over ninety degrees outside, that would be weird | با در نظر گرفتن اینکه بیرون هوا 90 درجه است، باران آمدن عجیب خواهد بود |
Exactly, it wouldn’t be nice if it started raining. It’s too hot | دقیقا، اگر باران بیاید، هوا خوب نخواهد شد. چون خیلی گرم است |
I know, you’re absolutely right | می دانم، کاملا درست می گویید |
I wish it would cool off one day | امیدوارم روزی هوا خنک شود |
That’s how I feel, I want winter to come soon | من هم همین آرزو را دارم، دوست دارم زمستان زود تر بیاید |
I enjoy the winter, but it gets really cold sometimes | از زمستان لذت می برم، اما گاهی خیلی سرد می شود |
I know what you mean, but I’d rather be cold than hot | می دانم که چه می گویی، ولی من ترجیح می دهم سردم باشد تا گرم |
That’s exactly how I feel | من هم دقیقا همین حس را دارم |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
I wish it was a nicer day today | کاش امروز، روزی بهتر بود |
That is true. I hope it doesn’t rain | موافقم. امیدوارم باران نیاید. |
It wouldn’t rain in the middle of the summer | وسط تابستان که بارن نمی آید |
It wouldn’t seem right if it started raining right now | اگر الان هوا شروع به باریدن کند، عجیب خواهد بود |
It would be weird if it started raining in ninety degree weather | عجبیب خواهد بود، اگر در هوای 90 درجه ای باران بیاید |
Any rain right now would be pointless | هر بارانی الان بیهوده خواهد بود |
That’s right, it really would be | درسته. واقعا بیهوده خواهد بود |
I want it to cool down some | امیدوارم کمی هوا خنک شود |
I know what you mean, I can’t wait until it is winter | منظورت را می فهمم، نمی توانم تا زمستان صبر کنم |
Winter is great. I wish it didn’t get so cold sometimes though | زمستان عالی است. ولی کاش بعضی وقت ها انقدر سرد نمی شد |
I would rather deal with the winter than the summer | من زمستان را به تابستان ترجیح می دهم |
I feel the same way | منم همین حس را دارم. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
It’s such a nice day | عجب روز خوبی است |
Yes, it is | بله روز خویست |
It looks like it may rain soon | به نظر می رسد به زودی باران بگیرد |
Yes, and I hope that it does | بله، امیدوارم باران بگیرد. |
Why is that | چرا؟ |
I really love how rain clears the air | هوای صاف پس از باران را دوست دارم |
Me too. It always smells so fresh after it rains. | منم همینطور. پس از باران همیشه بوی تازگی می آید |
Yes, but I love the night air after it rains | بله، ولی من هوای شب را پس از باران دوست دارم |
Really? Why is it | واقعا؟ چرا؟ |
Because you can see the stars perfectly | چون می توانی ستاره ها را به خوبی ببینی |
I really hope it rains today | واقعا امیدوارم امروز باران بیاید |
Yeah, me too | بله، منم همینطور |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Isn’t it a nice day | به نظرت امروز روز خوبی نیست |
It really is | واقعا که هست |
It seems that it may rain today | به نظر ممکن است امروز باران بیاید |
Hopefully it will | امیدوارم که بیاید. |
How come | چطور؟ |
I like how clear the sky gets after it rains | آسمان صاف پس از باران را دوست دارم |
I feel the same way. It smells so good after it rains | منم اینگونه حس می کنم. بوی خیلی خوبی پس از باران می آید |
I especially love the night air when it rains | من مخصوصا هوای شب را وقتی باران می بارد دوست دارم |
Really? Why | جدی؟ چرا؟ |
The stars look so much closer after it rains | ستاره ها پس از باران خیلی نزدیکتر به نظر می رسند |
I really want it to rain today | واقعا دوست دارم که امروز باران بیاید |
Yeah, so do I | بله، منم همینطور |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Don’t you think it’s nice out | به نظرت بیرون هوا خوب نیست؟ |
Yes, I think so too | بله، به نظرم هوا خوب است. |
I think that it’s going to rain | فکر کنم که باران بگیرد. |
I hope that it does rain | امیدوارم که باران بگیرد. |
You like the rain | باران را دوست داری؟ |
The sky looks so clean after it rains. I love it | آسمان پس از باران خیلی صاف به نظر می رسد. خیلی دوستش دارم. |
I understand. Rain does make it smell cleaner | می فهمم. باران هوا را مطبوع تر می کند |
I love most how it is at night after it rains | هوای شب را پس از باران بیشتر دوست دارم. |
How come | چطور؟ |
You can see the stars so much more clearly after it rains | پس از باران ستاره ها را می توانی خیلی واضح تر ببینی |
I would love for it to rain today | خیلی دوست دارم امروز باران بگیرد |
I would too | منم همینطور. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
I really want to go to the beach this weekend | واقعا دوست دارم این آخر هفته به ساحل بروم |
That sounds like fun. What’s the weather going to be like | به نظر خوش بگذرد. هوا چطور خواهد بود؟ |
I heard that it’s going to be warm this weekend | شنیدم که این آخر هفته هوا گرم است |
Is it going to be perfect beach weather | هوا مناسب در ساحل بودن خواهد بود؟ |
I believe so | فکر کنم. |
Good. I hope it doesn’t cool off this weekend | خوبه. امیدوارم هوا این آخر هفته خنک نشود |
I know. I really want to go to the beach | موافقم. خیلی دوست دارم به ساحل بروم |
But you know that California weather is really unpredictable | ولی خودت می دانی که هوای کالیفرنیا واقعا غیر قابل پیش بینی است |
You’re right. One minute it’s hot, and then the next minute it’s cold | راست می گویی. یک لحظه هوا گرم و لحظه ی دیگر هوا سرد است |
I really wish the weather would just stay the same | ای کاش هوا همینطور که هست بماند |
I do too. That way we can have our activities planned ahead of time | منم همینطور. در آن صورت می توانیم کارهایمان را جلوتر برنامه ریزی کنیم |
Yeah, that would make things a lot easier | بله، بدان شکل همه چیز آسان تر خواهد بود |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
I would like to take a trip to the beach this weekend | دوست دارم این آخر هفته به ساحل بروم |
A trip to the beach would be fun. How is the weather going to be | سفری به ساحل خوب خواهد بود. هوا چطور است؟ |
The forecast says that it will be warm on the weekend | برمبنای پیش بینی آب و هوا، این آخر هفته هوا گرم خواهد بود |
So do you think it’ll be perfect weather for the beach | پس فکر می کنی که هوا برای ساحل رفتن عالی باشد؟ |
It sounds like it will be | به نظر که این طور خواهد بود |
I really hope it doesn’t get cold | واقعا امیدوارم که سرد نشود. |
That would ruin things, I want to go so badly | همه چیز را خراب خواهد کرد، خیلی دوست دارم به ساحل بروم. |
The weather in California is unpredictable, so you never know | هوای کالیفرنیا غیر قابل پیش بینی است، هرگز نمی توانی مطمئن باشی |
That is true. The weather is constantly changing | درست است. هوا دائما در حال تغییر است |
It would be nice if the weather would never change | خوب می شد اگر هوا هرگز تغییر نمی کرد |
That would be great, then we could plan things sooner | عالی است، اینطوری می توانیم زودتر برنامه ریزی کنیم |
True. Predictable weather would make life easier | بله. هوای قابل پیش بینی زندگی را آسان تر می کند |
.
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
It would be nice to go to the beach sometime this weekend | خوب می شود اگر زمانی در همین آخر هفته به ساحل برویم |
What’s the weather going to be like? I may want to go too | هوا چطور خواهد بود؟ من هم شاید بخواهم بروم |
The weather this weekend is supposed to be warm | هوای این آخر هفته قرار است که گرم باشد |
Will it be good beach weather | هوای خوبی برای ساحل رفتن خواهد بود |
I think it will be | فکر کنم |
It wouldn’t be good if it got cold this weekend | خوب نخواهد بود اگر این آخر هفته هوا سرد شود |
I want this trip to be perfect, I hope it stays warm | امیدوارم هوا گرم بماند، می خواهم که این سفر بدون نقص باشد |
This California weather is so uncertain, it’s impossible to know what’ll happen | این هوای کالیفرنیا خیلی نا مطمئن است، غیر ممکن است که بدانی چه اتفاقی خواهد افتاد |
I know. Every day the weather seems different | می دانم، هر روز هوا به نظر متفاوت می رسد |
I would love it if it wasn’t always so unpredictable | کاش که همیشه انقدر غیر قابل پیش بینی نبود |
That would make it easier for us to make plans | بدان شکل برنامه ریزی برای ما آسان تر خواهد بود |
I know. Things are easier when you know what the weather’s going to be like | درسته. همه چیز آسان تر است وقتیکه می دانی هوا چطور خواهد بود. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Hello, may I speak to Alice please | سلام، ممکن است لطفا با آلیس صحبت کنم؟ |
This is she. How’s it going | خودم هستم. چطوری؟ |
I’ve been trying to call you all day | تمام روز را داشتم باهات تماس می گرفتم. |
Sorry about that. I was cleaning up | ببخشید. داشتم نظافت می کردم |
It’s okay | عیب ندارد |
So what were you calling me about | خب درباره چی می خواستی صحبت کنی |
Oh, I just wanted to see if you wanted to hang out tomorrow | هیچی، فقط می خواستم ببینم که دوست داری فردا را با هم بگذرونیم |
Sure, what did you want to do | حتما، دوست داری چکار کنیم؟ |
Maybe we can go see a movie or something | بریم یک فیلمی چیزی ببینیم |
That sounds like fun. Let’s do it | خوبه. باشه |
I’ll see you tomorrow then | پس، فردا می بینمت. |
See you then. Goodbye | می بینمت. خدا نگهدار |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Hi, how are you. Is Alice there | سلام، چطوری. آلیس آنجاست؟ |
Speaking. What’s up | خودمم. چه خبر؟ |
Why haven’t you answered the phone | چرا جواب تلفن را نمیدی؟ |
My bad, I had chores to do | ببخشید، کار داشتم |
That’s all right | مشکلی نیست. |
What was the reason for your call | چه کار داشتی؟ |
I want to do something tomorrow with you | می خواهم که فردا با هم کاری کنیم. |
Sounds good. What did you have in mind | خوبه. چی در نظر داری |
I was thinking about seeing a movie | داشتم فکر می کردم که بریم یک فیلم ببینیم. |
Okay, let’s go see a movie | باشه، بریم |
Until then | پس تا فردا خداحافظ |
Talk to you later | خداحافظ. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Is Alice available | آلیس در دسترس است؟ [آیا آلیس هست؟] |
You’re talking to her | خودم هستم. |
I’ve called you a hundred times today | امروز صد بار باهات تماس گرفتم. |
I was busy doing something. I apologize | داشتم کاری انجام می دادم. عذر می خواهم. |
No problem | مشکلی نیست. |
Did you need something | چیزی احتیاج داشتی؟ |
Did you want to do something tomorrow | دوست داری فردا جایی برویم؟ |
Is there somewhere special you wanted to go | جای خاصی می خواهی بروی |
How about a movie | سینما چطور است؟ |
A movie sounds good | به نظر خوبه. |
Call me tomorrow then. | پس، فردا باهام تماس بگیر. |
I will see you tomorrow | فردا می بینمت. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Have you seen the new girl in school | اون دختر جدید رو تو مدرسه دیدی؟ |
No, I haven’t | نه، ندیدم. |
She’s really pretty | واقعا که زیباست |
Describe her to me | برایم توصیفش کن. |
She’s not too tall | خیلی قد بلند نیست. |
Well, how tall is she | خب، قدش چقدر است؟ |
She’s about five feet even | دقیقا 5 فوت است. |
What does she look like, though | خب، چه شکلی است؟ |
She has pretty light brown eyes | چشم های قهوه ای خیلی روشنی دارد. |
I may know which girl you’re talking about | فکر کنم بدونم داری درباره کدام دختر صحبت می کنی. |
So you have seen her around | پس او را دیده ای؟ |
Yes, I have | بله، دیدم. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
There’s a new girl in school, have you seen her yet | یک دختر جدید به مدرسه آمده است، او را دیده ای؟ |
I haven’t seen her yet | او را هنوز ندیده ام. |
I think that she is very pretty | به نظرم او بسیار زیباست. |
Tell me how she looks | از ظاهرش برایم بگو. |
She’s kind of short | قد او کوتاه است. |
What height is she | قدش چقدر است؟ |
She’s probably about five feet | او احتمالا در حدود 5 فوت است. |
That’s nice, but tell me what she looks like | این خوب است، اما به من بگو او چه شکلی است. |
The first thing I noticed was her beautiful brown eyes | اولین چیزی که نظر مرا جلب کرد، چشمان قهوه ای زیبایش بود. |
I think I might’ve bumped into her before | فکر کنم قبلا با او برخوردی داشته ام. |
Are you telling me that you’ve seen her before? | یعنی قبلا او را دیده ای؟ |
I believe so | فکر کنم. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Have you met the new girl | اون دختر جدید رو دیدی؟ |
No. Have you | نه، تو دیدی؟ |
She’s one of the prettiest girls at the school | او یکی از زیبا ترین دختر های مدرسه است. |
What does she look like | چه شکلیه؟ |
Well, she’s quite short | خیلی کوتاهه. |
How tall would you say that she is | فکر می کنی قدش چقدره؟ |
I would say she’s only five feet | بنظرم 5 فوت بیشتر نباشه |
What about her facial features | خصوصیات صورتش چطور؟ |
She has light brown eyes, absolutely beautiful | چشم های قهوه ای روشن کاملا زیبایی دارد. |
I think I know who you’re talking about | فکر کنم بدونم کی رو میگی |
Have you seen her | تا حالا دیدیش؟ |
I think that I have | آره فکر کنم. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Why weren’t you at school yesterday | چرا دیروز مدرسه نیامدی؟ |
I wasn’t really feeling well | حالم زیاد خوب نبود. |
What was wrong with you | چی شده بود؟ |
My stomach was upset | دلم درد می کرد. |
Do you feel better now | الان بهتری؟ |
I don’t really feel too well yet | هنوز کامل خوب نشده ام. |
Do you want anything to make you feel better | به چیزی نیاز داری که حالت را بهتر کند؟ |
No, thanks. I already took some medicine | نه، ممنون. دارو مصرف کرده ام. |
I hope you feel better | امیدوارم خوب بشی. |
Thank you | ممنون |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
What reason do you have for missing school | به چه دلیل مدرسه نیامدی؟ |
I was sick | مریض بودم |
How were you sick | چه مریضی |
I had a stomachache | دل درد داشتم. |
Did it get any better | بهتر شدی؟ |
I’m still feeling under the weather | هنوز حالم خوب نشده. |
Would you like anything for your stomach | دارویی برای دل دردت می خواهی؟ |
I took something earlier | یه چیزایی خوردم. |
Get better | امیدوارم بهتر بشی. |
Thanks a lot | خیلی ممنون. |
فارسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Why didn’t you go to school yesterday | چرا دیروز مدرسه نرفتی؟ |
I stayed home because I wasn’t feeling well | چون حالم بد بود خونه موندم |
What was your problem | مشکلت چی بود؟ |
My stomach was bothering me | دلم درد می کرد. |
Are you feeling any better | الان بهتری؟ |
I’m still feeling a little sick | هنوز یکم درد دارم. |
I’m going to the store, would you like any Pepto Bismol | دارم میرم مغازه، پپتو بیزمول (داروی دل درد) برات بگیرم؟ |
That’s okay | نیازی نیست. |
I hope you feel better | امیدوارم بهتر بشی. |
Thanks | ممنونم. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
A: Did you hear the good news? | خبر خوب را شنیدی؟ |
B: No, I haven’t. | نه، نشنیدم. |
A: I got a promotion at my job. | ترفیع گرفتم. |
B: Did you really? | واقعا؟ |
A: Seriously, I am so excited. | جدی می گم، خیلی هیجان زده ام. |
B: Well, congratulations. | خب، مبارک باشه. |
A: Thank you. | ممنون. |
B: I’m so happy for you. | خیلی برات خوشحال شدم. |
A: Really? | جدی می گی؟ |
B: Yes. You really deserved this. | بله، استحقاقش را داری. |
A: You think so? | واقعا؟ |
B: Yes. Good for you | بله، آفرین.
|
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
A: Have you heard my good news? | خبر خوب منو شنیدی؟ |
B: You haven’t told me anything yet. | چیزی هنوز به من نگفتی. |
A: I got a promotion at work earlier this week. | اوایل همین هفته در کارم ترفیع گرفتم. |
B: Is that right? | راست می گی؟ |
A: It’s the truth. I am really happy. | حقیقته. خیلی خوشحالم. |
B: Congratulations on your promotion. | ترفیعت مبارک باشه. |
A: Thank you very much. | خیلی ازت ممنونم. |
B: I am really excited for you. | خیلی برات خوشحالم. |
A: Are you really? | واقعا؟ |
B: I’m serious. You deserved this promotion. | جدی میگم. شایسته ی این ترفیع هستی. |
A: Is that what you really think? | واقعا اینطوری فکر می کنی؟ |
B: Yes, I do | بله. |
فارسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
A: I haven’t told you what happened yet, have I? | بهت نگفتم چی شده، گفتم؟ |
B: I haven’t heard anything. | من که چیزی نشنیدم. |
A: My boss offered me a promotion, and I took it. | رییسم ترفیعی بهم پیشنهاد کرد و من هم قبول کردم. |
B: Are you serious? | جدی می گی؟ |
Yes, I am really excited | بله، خیلی هم هیجان دارم. |
B: That’s great. Congratulations. | عالیه، مبارک باشه. |
A: I appreciate that. | ممنونم. |
B: You have no idea how happy I am for you. | نمی دونی که چقدر برایت خوشحالم. |
A: For real? | واقعا؟ |
B: I believe you were the best choice for that promotion. I really do. | می دونم که بهترین گزینه برای آن ترفیع بودی. جدی میگم. |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
A: Hello, may I speak to Alice please? | سلام،ممکن است لطفابا آلیس صحبت کنم؟ |
B: This is she. How’s it going? | خودم هستم. چطوری؟ |
A: I’ve been trying to call you all day. | تمام روز را داشتم باهات تماس می گرفتم. |
B: Sorry about that. I was cleaning up. | ببخشید. داشتم نظافت می کردم. |
A: It’s okay. | عیبندارد. |
B: So what were you calling me about? | خب درباره چی می خواستی صحبت کنی؟ |
A: Oh, I just wanted to see if you wanted to hang out tomorrow. | هیچی،فقط میخواستم ببینم که دوست داری فردا را باهم بگذرونیم. |
B: Sure, what did you want to do? | حتما،دوستداریچکارکنیم؟ |
A: Maybe we can go see a movie or something. | بریم یک فیلمی چیزی ببینیم. |
B: That sounds like fun. Let’s do it. | خوبه. باشه. |
A: I’ll see you tomorrow then. | پس،فردامیبینمت. |
B: See you then. Goodbye. | میبینمت. خدانگهدار |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
I'm not the same guy | من دیگه اون آدم قبلی نیستم
|
Long story short | خلاصه اش كنم ( وقتي مي گيم بذار خلاصه بهت بگم..! ) |
I am your humble | كوچيك شما هستم |
.Zip it up | ساكت باش |
It costs an arm & a leg | حسابی پیاده شدم، کلی واسم آب خورد |
Jump down someone's throat | از دست کسی عصبانی شدن |
Keep up the good work | به کاری که میکنی ادامه بده |
Good for you | خوش به حالت |
Pain in the neck | آدم یا چیز اعصاب خورد کن |
It’s bound to happen | باید بشود |
If gold rusts, what then can iron do? | هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک |
.Keep in the picture | در جريان امور قرار دادن |
Ring a bell | به نظر كسي آشنا آمدن. به ذهن كسي آمدن ( مثلا وقتي كسي رو نديديم ولي مي گيم چقدر به نظر آشنا مي رسه !! ) |
I saw a Saw that saw a Saw | من يک ارّه ديدم که داشت ارّه ديگه رو ميبريد،(دست بالا دست بسياره) |
As the question, so the answer | از هر دستی بدی از همون دست پس ميگيری |
.In order of age | به ترتیب سن |
Never say die | به دلت بد نیار |
Keep your distance from hand phone chargers | از گوشی موبایل در زمان شارژ شدن دوری كنید |
I'm starving | بدجوری گشنمه |
They have a cat and dog lifeد | ائما با هم جنگ و دعوا دارند (زن و شوهر) |
It was a pig of a day | روز سختی بود |
.Jelly fish | آدم بی اراده |
kind deeds never die | کار خوب گم نمی شه |
Stop nagging | نق نزن |
I give you my word | به کسی چیزی در این مورد نخواهم گفت |
Let sleeping dogs lie | دنبال شر نرو |
KEEP YOUR SHIRT ON | جوش نزن / عجله نكن/ یه دقیقه صبر كن |
Is the ball and here is the field | این گوی و این میدان |
Wet blanket | ضدحال |
Do your best | تمام تلاشت رو بکن |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
business is business | حساب حساب است کاکا برادر |
practice makes perfect | کار نیکو کردن از پر کردن است |
Horses for courses | هر کسی را بهر کاربی ساخته اند |
A big head has a big ache | هر که بامش بیش برفش بیشتر |
Be more catholic than the pope | کاسه داغ تر از آش |
The biter bit | دست بالای دست بسیار است |
Keep up with the Joneses | چشم و هم چشمی کردن |
Hit the jackpot | یک شب پول دار شدن |
Cry wolf | چوپان دروغگو |
Sweet nothing | حرف های صد من یه غاز |
Knock something down | چوب حراج به چیزی زدن |
Go with the ride | هم رنگ جماعت شدن |
The cat dreams of mice | شتر در خواب بیند پنبه دانه |
Put a spoke in somebody’s wheel | چوب لای چرخ کسی گذاشتن |
From the cradle to grave | ز گهواره تا گور دانش بجوی |
.Outstay one’s welcome | کنگر خوردن و لنگر انداختن |
Curiosity killed the cat | فضول را بردند جهنم |
East, West, home’s best | هیچ کجا خانه خود آدم نمیشود |
No pain, no gain | نابرده رنج گنج میسر نمیشود |
Every cloud has a silver lining | در نا امیدی بسی امید است |
Keep the wolf from the door | گلیم خود رو از آب كشیدن |
Eat your word | حرفتو پس بگیر |
Sit on the fence | بي طرف ماندن |
Don’t rub it in | (اینقدر) به رخ ما نک |
What a cheek | چه رویی |
The ghost of a chance | سر سوزني شانس |
On my honor | به شرافتم قسم |
Knock it off | بس است-بسه |
I’m really sorry | واقعاً متاسفم |
He looks proud | خودشو میگیره |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Cat got your tongue | موش زبانت را خورده، خجالتی |
Get in someone's hair | کسي را اذيت کردن |
Jump down someone's throat | یقه کسی را گرفتن، با عصبانيت با کسي برخورد کردن |
Shoot off one's mouth | لاف زدن، غلو کردن |
Pull someone's leg | کسي را دست انداختن |
Get off someone's back | دست از سر کسي برداشتن |
People who live in glass houses shouldn't throw stones | وقتي کسي خودش هم مقصر است نبايد ديگران را سرزنش کند. |
Fishy | عجيب، مشکوک |
Go to the dogs | مخروبه شدن |
All thumbs | دست و پا چلفتی، بی دست و پا |
Not to have a leg to stand on | دليلي براي اثبات سخن خود نداشتن |
Shake a Leg | شتاب کردن، عجله کردن |
Stick Out One's Neck | ريسک کردن، خطر کردن |
Holy cow! | از اين اصطلاح بيشتر براي بيان احساساتي مانند غافلگيري يا عصبانيت استفاده ميشود |
Let bygones be bygones Past is past | گذشتها گذشته |
High places have their precipices | هر فرازى را نشيبى است |
Out with the old in with the new | نوکه اومدبه بازار كهنه شد دل آزار |
No news is Best news | بى خبرى , خوش خبرى |
Jack of all trades and master of none | همه کاره و هیچكاره |
Something is better than nothing | کاچى به از هيچى |
Too many cooks spoil the broth | آشپز كه دوتا شد آش يا شور ميشه يا بي نمك |
It is not as if the sky is falling | انگار آسمون به زمين افتاده |
Hasty work, Double work | آدم عجول كار را دوباره ميكنه |
You want a thing done, do it yourself | كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من |
It is all up with him | آب از سرش گذشته |
Don’t cry over the spilled milk | آب ريخته جمع شدنى نيست |
We seek water in the sea | آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم |
Easy come, easy go | باد آورده را باد میبرد |
Third time lucky | تا سه نشه بازی نشه |
Tit for tat | این به اون در |
انگلیسی | فارسی |
---|---|
?What colour do you want | چه رنگی میخواهید؟ |
I like this on | این یکی را میخواهم |
I prefer that one | من آن یکی را ترجیح میدهم |
I don't like this colour | من این رنگ را دوست ندارم |
?Have you anything better | آیا چیز بهتری دارید؟ |
?Do you have one in a different colour | آیا رنگ دیگری از همین دارید؟ |
I'd like another | میخواهم آن یکی را ببینم |
?What size | چه اندازه ای؟ |
?Have you a larger one/smaller one | آیا بزرگتر/ کوچکتر دارید؟ |
... My collar measurement is | اندازه یقه من ... است |
... My waist measurement is | دور کمر من... است |
? What's it made of | از جنس چیست؟ |
فارسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
Here is news from China. A taxi driver is at a crossroads. He turns left. He isn’t careful. He does not see a pillar. | این اخباری از چین است. یک راننده تاکسی در چهارراه است. او به چپ می پیچد. او مراقب نیست. او ستون را نمی بیند. |
He drives into it. His car turns over. The crash damages the car. The crash injures nobody. People see the accident. They come to the car and help the man. | او به سمت آن می راند. ماشین او واژگون می شود. تصادف به ماشین آسیب می زند. تصادف هیچ کس را مجروح نمی کند. مردم تصادف را می بینند. آنها برای کمک به ماشین و مرد می آیند. |
فارسی انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
.This news is from Gaza. There is a zoo. This zoo does not have enough money. It must sell two lion cubs. A man buys them. He brings them home. The cubs become pets. | این اخبار از غزه است. یک باغ وحش وجود دارد. این باغ وحش به اندازه کافی پول ندارد. آن باید دو توله شیر را بفروشد. یک مرد آنها را می خرد. او آنها را به خانه می آورد. توله ها حیوان خانگی می شوند |
In the beginning, the cubs need their mother. They must be breastfed. The mother of the cubs lives in the zoo. The man takes them to the zoo every night. Later, the animals grow bigger. They start to eat meat. They don’t need their mother anymore. | در ابتدا توله ها به مادرشان نیاز دارند. آنها باید شیر داده شوند. مادر توله ها در باغ وحش است. مرد آنها را هر شب به باغ وحش می برد. بعدها، حیوان ها بزرگ تر می شوند. آنها شروع به خوردن گوشت می کنند. آنها دیگر به مادرشان نیاز ندارند. |
People like the little lions. Children play with them. However, the cubs will get big. They will be dangerous | مردم شیرهای کوچک را دوست دارند. بچه ها با آنها بازی می کنند. اگرچه، توله ها بزرگ خواهند شد. آنها خطرناک خواهند شد. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
This news is about a farmer. He is from Kansas, USA. He creates cow art. | این اخبار در مورد یک کشاورز است. او اهل کانزاس، ایالات متحده است. او از گاو اثر هنری می سازد. |
The farmer is in a feed truck. This truck carries food for cows. He drives in a field and puts the food on the ground. He must put the food in the right place. | کشاورز در یک کامیون غذا رسانی است. کامیون غذا برای گاوها حمل می کند. او در مزرعه رانندگی می کند و غذا را روی زمین می گذارد. او باید غذا را در محل درست بگذارد. |
Later, the cows come. They want to eat the food. A drone films them. They are small and black in the video. Together, they look like a big smiley face! | بعداف گاوها می آیند. آنها می خواهند غذا را بخورند. یک هواپیمای بدون سرنشین از آنها فیلم می گیرد. آنها در ویدئو کوچک و سیاه هستند. باهم، آنها مثل یک شکلک لبخند هستند. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
This news is from Bali. Four men go to prison. They are not from Bali. They are from Australia, Bulgaria, India and Malaysia. They go to prison because of money laundering, drugs and illegal immigration. | این اخبار از بالی است. چهار مرد به زندان می روند. آن ها اهل بالی نیستند. آنها اهل استرالیا، بلغارستان، هند و مالزی هستند. آنها برای پول شویی، مواد مخدر و مهاجرت غیر قانونی به زندان می روند. |
They escape from the prison. They escape through a hole in a wall. | آنها از زندان فرار می کنند. آنها از داخل یک سوراخ در دیوار فرار می کنند. |
Prisoners often escape in Indonesia. There are too many prisoners in the prisons there. | زندانی ها معمولا در اندونزی فرار می کنند. زندانی های زیادی در زندان های آنجا هستند. |
فارسی انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
.This news is from west London. There is an apartment tower. It is quite high. It is 43 years old. On Wednesday morning, there is a fire in the building. The whole building is on fire in two hours. | این اخبار از غرب لندن است. یک برج مسکونی وجود دارد. آن نسبتا بلند است. آن 43 ساله است. صبح دوشنبه یک آتش سوزی در ساختمان وجود داشت. بعد از دو ساعت تمام ساختمان در آتش است |
Firefighters come. There are 200 of them. They work to stop the fire and save people. Sadly, six people die. Fifty people go to hospital | آتش نشانان می آیند. 200 تا از آنها. آنها کار می کنند تا آتش را متوقف کنند و مردم را نجات دهند. متاسفانه، شش نفر می میرند. پنجاه نفر به بیمارستان می روند. |
On Friday, there are two protests. People protest at Kensington Town Hall. They chant ‘murderers’. The second protest is in London. People want justice. | .در جمعه، دو تظاهرات وجود دارد. مردم در شهرداری کنسینگتن اعتراض می کنند. آنها (سرود مانند) می گویند “قاتل ها”. دومین تظاهرات در لندن است. مردم عدالت می خواهند. |
فارسی
انگلیسی
انگلیسی | فارسی |
---|---|
This news is from a zoo. The zoo is in Texas. A giraffe is born there. It is a boy. He is 1.8 metres tall. He is 84 kilograms heavy. He does not have a name yet. | این اخبار از یک باغ وحش است. باغ وحش در تگزاس است. یک زرافه آنجا به دنیا می آید. او یک پسر است. او 1.8 متر قد دارد. او 84 کیلوگرم وزن دارد. او هنوز اسمی ندارد. |
When he grows up, he will be 5.5 metres tall. He will weigh 1,360 kilograms. The zoo will open a new exhibit next year. He and other giraffes will go there. | وقتی او بزرگ شود، او 5.5 متر قد خواهد داشت. او 1360 کیلوگرم وزن خواهد داشت. باغ وحش یک محل نمایش جدید در سال بعد باز می کند. او و بقیه زرافه ها به آنجا می روند. |
آموزش زبان انگلیسی در بهترین آموزشگاه زبان
ساختار تلفظ حروف
پیش از یادگیری نحوه تلفظ حروف باید با تا حدی با ساختار تلفظ و تعریفات عمومی در این زمینه آشنا شوید. شاید از قبل بدانید که حروف و آواها از نظر نحوه بیان به دو دسته اصلی تقسیم می شوند:
- حروف صدادار: مثلا در زبان فارسی آ، ای، او، فتحه ( َ )، کسره ( ِ ) و ضمه ( ُ ) حروفی هستند که آوای صدادار دارند.
- حروف بی صدا: بقیه حروف به جز حروف به جز شش حرف گفته شده همه آوای بی صدا دارند.
مشکل در ادای حروف صدادار
ما در فارسی در مجموع شش حرف صدادار داریم (همان آ، ای، او، کسره، ضمه، فتحه) که البته گاهی بیش از این تعداد آوا با آن می سازیم، بدون اینکه با ساختار آن آشنا باشیم. در زبان های اروپایی مثل انگلیسی ترکیب های بسیار بیشتری از آواهای صدادار وجود دارد. درک این ساختارها معمولا برای فارسی زبانان سخت است. بیشتر این ساختارها از ترکیب آواهای صدادار با هم به وجود می آیند و درک آنها نیاز به تمرین دارد. بدترین کار در یادگیری حروف صدادار تبدیل کردن آنها به نزدیک ترین آوا در فارسی است. این کار معمولا باعث می شود شما لهجه بسیار شدید فارسی داشته باشید. پس از یادگرفتن تلفظ
مشکل در ادا کردن حروف بی صدا
مشکل در تلفظ حروف بی صدا کمتر است چراکه درصد زیادی از آنها معادل های دقیق دارند. با این حال باید در مورد تعداد محدودی که فاقد معادل در زبان فارسی هستند دقت کنید. سعی کنید این آواها را تا جای ممکن مشابه صدای واقعی تلفظ کنید. صداهایی مثل صدای دو حرف “TH” در فارسی معادل ندارند و معمولا به اشتباه به صداهای فارسی نسبت داده می شوند.
صدای /w/
صدای /w/ در انگلیسی در فارسی معادلی ندارد. معمولا به اشتباه این صدا را با صدای حرف “واو” (/v/) معادل سازی می کنند. برای تلفظ درست صدای /w/ باید دهان را کاملا گرد کنید (مثل زمانی که می خواهید “او” را ادا کنید) و سعی کنید صدای “واو” را ادا کنید. این صدا در واقع مشابه صدای “واو” در زبان عربی است. در زبان انگلیسی معمولا حرف “W” صدای /w/ را می دهد. به مثال زیر توجه کنید:
we : /wi/
wage : /weɪd͡ʒ/
صدای /tʃ/
صدای /tʃ/ در زبان انگلیسی مشابه صدای حرف “چ” در فارسی است. صدای /tʃ/ معمولا توسط ترکیب حروف “CH” ساخته می شود. به مثال زیر توجه کنید:
cheap : /tʃiːp/
ساختار تاکید
شاید هنوز از کلاس اول به یاد داشته باشید که چطور کلمات را بخش می کردیم. با حرکت دست نشان میدادیم که هر کلمه چند بخش دارد. امیدوارم حداقل این بخش را هنوز به یاد بیاورید. هر بخش از یک کلمه در واقع نماینده یک حرف صدادار است که در فارسی معمولا به وسیله یک یا چند حرف بی صدا همراهی می شود. حالا به کلاس اول برمی گردیم و چند کلمه را بخش می کنیم:
می خواهم!: می-خوا-هم!
دانشمند: دا-نش-مند
روزگار: رو-ز-گار (البته اگر برای “ز” کسره در نظر بگیریم)
خوش برخورد: خوش-بر-خورد
فداکار: ف-دا-کار
احتمالا برایتان این سوال پیش آمده که این بخش ها به چه درد می خورند. جواب در امکان گذاشتن تاکید هاست. هر بخش از کلمه میتواند محل تاکید کلمه باشد. یعنی در یک کلمه سه بخشی هر یک از سه بخش می تواند محل تاکید کلمه باشد که البته طبیعتا فقط یکی از آنها تاکید درست است. در صورتی که تاکید را بر روی دوتای دیگر بگذارید کلمه را اشتباه تلفظ کرده اید.
برای گذاشتن تاکید روی یک بخش سعی کنید آن بخش را با تن بالاتر (همانطور که آخر جمله سوالی را می گفتیم) بیان کنید. در مثال اول سعی کنید تاکید را بر روی هر یک از سه بخش کلمه “می خواهم” بگذارید:
می – خوا- هم!
می – خوا – هم!
می – خوا – هم!
برای تعیین سطح و هم چنین کلاس های کاربردی (مکالمه و گرامر) زبان انگلیسی می توانید با مشاورین ما در اموزشگاه زبان گات تماس بگیریید.